چرا از یه جایی بدمون میاد؟
تقریباً خیلی وقته میشنوم یا در واقع میبینم افرادی که یه شبکه اجتماعی رو ترک میکنن میگن که فلان شبکه اجتماعی بده، خاله زنکه، فضولن، یا هر چیز دیگهای
شبکههای اجتماعی از نظرم مثل اجتماع آدما هستند که از چند تبدیل میشن کم کم به ده٬ شهر٬ کلان شهر تو مقیاسهای بزرگتر٬ بسته به نوع این شبکه٬ هرچقدر عمومیتر و صمیمیتر و یوزر فرندلیتر باشه٬ تو این اجتماع تنوع افراد بیشتر خواهد بود.
نمیدونم دقیقاً چجوری میشه از یه شبکه اجتماعی بد میگین – هرچند این قضیه رو میشه تعمیم داد به خیلی چیزای دیگه مثلاً از دوستای قبلیشون بد میگن و شهر قبلی و انواع و اقسام حالات دیگه – اما حالا اگه از اون بحث اجتماعیش جدا بشیم فقط روی همین شبکه های اجتماعی مجازی تمرکز کنیم، سه دسته بندی بیشتر ندارن:
- یا افرادی بودن که فعالیت داشتن و بعد مجبور به ترکش شدن – بنا به هر دلیلی –
- یا افرادی بودن که فعالیت خاصی نکردن و خوششون نیومده
- یا افرادی که فعالیت خاصی نکردن و نظر خاصی ندارن اما از جو پیروی میکنن، چون تو فرهنگ ایرانی درصد بالایی آدمایی داریم که سوار موج میشن – به عبارتی دیگه همرنگ جماعت میشن –
گروه اول واضحه دلیل بازخوردی که ارائه میکنن چرا برای این قضیه پیش میاد٬ چند حالت به وجود میاد یا اینکه محیطش با شما دشمن میشه٬ یا اینکه نمیتونید یه محیط رو تحمل کنید٬ یا اینکه یه مشکلی پیش اومده که میخواهید فراموشش کنید. بهترین راه هم اینه بد بگیم چون عادت کردیم به تخریب تا اینکه یه وقتی خودمون مورد اتهام قرار نگیریم.
گروه دوم هم مشخصه به نوعی خود منم ممکنه خیلی جاها از خیلی چیزا بدم بیاد اما این صرفاً نظر شخصی من خواهد بود و بهتره این عبارت به کار برده شه که اینجا از نظرم به این دلیل (میتونه دلیل هم نیاره) خوشم نیومد اما اغلب با دسته سوم مشترک میشن و در جو پیش اومده موج سواری میکنن.
نکته اینه که هر مشکلی پیدا کنید از سه حالت٬ خودتون یه حرکتی انجام دادید (چه حال – چه گذشته) که بازخورد اینجوری گرفتین – این قضیه تفاوتی با دنیای واقعی نداره – مردم در اون حد مریض نیستن که کرم بریزن٬ حالا میگیم هستن خب بازم یه ابزار «بلاک» هست که تعبیه شده برای همین موارد. ولی رفتار و کنش های اینجا مربوط به رفتار خودتون هست که چی نوشتید چی به اشتراک گذاشتید یا غیره. با این آدم ها وقت گذروندید، با اینا خندیدید و ناراحت شدید، در کنار ناراحتی شما دوستاتون ناراحت شدن، روزای خوب و بد چشیدید. بدگویی کردن دیگه واقعاً جالب نیست.
خیلی وقته تو شبکههای اجتماعیهای خاصی فعالیت میکنم حدوداً از سال ۲۰۰۷ و ۲۰۰۸ تقریباً تو این محیطها بزرگ شدم٬ تجربه کردم٬ دوستای خوبی پیدا کردم٬ به عبارتی دیگه توی این جاها زمان صرف کردم برای خودم٬ دوستام٬ خندیدم٬ ناراحت شدم یا خیلی کنشهای دیگه که تو اجتماع انجام میدین٬ فقط اینجا سرعتش بیشتره و مجازیه. درک این قضیه از جایی بدتون بیاد که خودتون توش زمان صرف کردید و فعالیت کردید یه جورایی عجیبه!
در واقع این قضیه رو میشه با یه نمونه مشابه مقایسه کرد در حالتی هست که با یکی دوست بودید و بعدش این رابطه تموم میشه٬ حالا بگید از خیابونهای این شهر بدم میاد. این شمایید که مشکل دارید٬ بد اومدن شما نسبت به یه دلیل خاص بوده که اتفاق افتاده نه خیابونهای شهر.
نقد جالب و خوبی بود.
متاسفانه زمانایی پیش میاد که چند نفری که بخاطرشون داخل یک شبکه اجتماعی عضوی پا میشن میرن. اونجاها واقعا دردناکه. اما تجربه من اینه که همیشه آدمایی هستن که ارزش موندن داشتهباشن. شخصا بارها خواستم توییتر رو ترک کنم، اما نهایتا کسایی رو دیدم که واقعا ارزشش رو دارن و نتونستم.
گاهی اوقات طبیعت بعضی از شبکههای اجتماعی مثل توییتر یا فیسبوک به نوعیه که یک اغتشاش ذهنی ایجاد میکنه که ناخودآگاه یک عملکرد سویچتسکینگ از مغزت میخواد و توی این مواقع گاهی اوقات شخص که تحت فشاره، ممکنه نیاز به بهنوعی سکوت داشتهباشه و کمی شروع به گوشهگیری یا فاصله گرفتن از شبکه اجتماعی کنه.
اینا تجارب من بود. به نوعی مثالهایی برای دستههایی که گفتیم محسوب میشن.
ممنون بابت پستت.
ببین این قضیه کاملاً درسته شما تو جایی زندگی میکنین که دوستاتون هستن، چون ذاتاً انسان اجتماعی هستش و نمیخواد بره تو غار زندگی کنه. در نتیجه شما هستید چون دوستاتون هستن چون از دید شما اونجا داره خوش میگذره و این زمان رو بطالت نمیدونی در واقع.
از طرفی کنار رفتن موقت هیچ مشکل نداره، کاملاً اوکی هستش چون نمونش تو دنیای واقعی هم هست خیلی وقتا حال و حوصله دوستاتو ممکنه نداشته باشی. در واقع کل این شبکه های اجتماعی و واکنش و رفتارها عیناً توی واقعیت قابل قیاس هستن.
خواهش میکنم