تجربه کاری از نوع ایرانی
من کارای مختلفی انجام دادم٬ نه فقط کارای مرتبط با وب٬ بلکه کارای متنوع از بازرگانی و تجارت الکترونیک و تبلیغاتی و محتوایی/خبری و مدیا. همچنین تو دو حالت کارفرما و پیمانکار هم بودم٬ برای همین تجربهای که تو این چندسال -هرچند کم- داشتم به نسبت بد نیست.
چیزی که چند وقتی بود ذهنم رو مشغول کرده بود جو حاکم بر نوع سیستم رابطه کارفرمایی و کارمندیه که به نوعی برای هر دو طرف این ماجرا جالب نیست.
اولین چیزی که جالبه٬ اینه تو ایران همه فکر میکنن هیچ کس هیچ کار قابل توجهی نمیکنه و همه فکر میکنن که کار خاصی انجام نمیدین!
برای مثال وقتی یه شرکتی تو ایران معروف میشه همه میرن از روش کپی میکنن با این عقیده که اینها کار خاصی نمیکنن و ما هم میتونیم فلان برند بشیم و به زانو درش بیاریم٬ اما تفاوتش توی چیه؟ هزینه و زمان. هزینهای که اون برند در طی سالها صرف افراد و کار و قدرت میکنن و زمانی که صرف شناخت بازار و انجام کار کردند.
و مثال دومش میشه شرکت یا افرادی که فکر میکنن دیگران که با تخصصشون یه کاری میکنن کار خاصی انجام نمیدن و به راحتی سالها تجربه و مطالعه و کارکردن فرد متخصص رو با یه جمله این که آسونه زیر سوال میبرن.
دومین نکته٬ و به نظر من اصلیترین قضیه توقع افراد چه کارفرما چه کارمند خواهد بود٬ اینکه توقع کاری خارج از حوزه کاری یه فرد خواهند داشت وقتی همراه با هدف و گرایشات کارمند نباشد دچار مشکل خواهد شد٬ یعنی تا وقتی کارمند خودش رو همسو با شرکت/سازمان نبیند انجام هرکار اضافه برایش سخت خواهد بود.
همه ما برای خنده و شوخی کنار هم جمع نشدهایم تا کاری کنیم٬ کنار هم جمع میشویم تا منافع یکدیگر را تأمین کنیم و در این جمع به محض اینکه فردی حس کند از وی سواستفاده میشود یا اصطلاحاً قدر وی را نمیدانند٬ با این جمع دچار مشکل میشود.
همه ما خوب میدانیم بهترین کار این است که با کمترین هزینه کاری را جلو برد ولی کار خوب و تعهد هزینه میطلبد چرا که وقتی زمان گذاشته میشود برای کاری به ازای زمان گذاشته شده باید همان مقدار درآمد داشت٬ اگر فرد در همان زمان هر کار دیگری انجام دهد میتواند بیشتر درآمد داشته باشد. هیچکسی عاشق پروژه شخصی شما که سودش نسیب شما خواهد شد و شما برایش تصمیم میگیرید نیست!
سومین نکته٬ عدم درک توسط کارفرما٬ این موردی است که خیلی باهاش برخورد کردم٬ اغلب افرادی که میخواهند کار جدیدی را شروع کنند اطلاعات خاصی در آن زمینه ندارند و برای همین هم تمایل به همکاری دارند اما باز هم در تمام قسمتها مدیریت ایرانی خود را اعمال میکنند تا نظراتشان پایدار باشد.
و در نهایت همچون بسیاری از کارفرماها موفقیت را نتیجه کار خودشان میدانند و هر گونه مشکل و شکست را نتیجه کار کارمندان!
چهارمین نکته٬ آینده نگری طرفین میباشد٬ هیچ فردی قرار نیست تا ابد کارمند باشد٬ همه دوست دارند پیشرفت کنند٬ پس قرار نیست همه در یک موقعیت باشند تا ابد این نکتهای است که کارفرمایان ایرانی هیچ وقت نمیخواهند درک کنند که دیگران هم قرار است پیشرفت کنند و یا موقعیتهای کاری بهتر برایشان پیش آید.
آنها کارمندان خود را به چشم بردگان اهرام ثلاثه مصر میبینند تا کار خود را پیش ببرند! بدون اینکه ذرهای به فکر کارمندان باشند و از دید آنها وضعیت را بررسی کنند.
پنجمین نکته٬ توی کاری که میکنید اگر به نسبتی بزرگ شد٬ باید از افراد متعهد و متخصص برای مدیریت آن بخش استفاده کنید٬ هر چه بزرگتر شود و مدیریت شما مستقیمتر وضعیت جالبی رخ نخواهد داد جز اینکه تمام زندگی شما کار شما با کیفیت پایینتری خواهد شد.
اما همه میترسند از اینکه این افراد بروند یا باعث روند نزولی شوند٬ که خب این نکته به تجربه و حیطه کاری و قدرت و توان افراد برمیگردد.
درباره تعهد افراد من بعد از این همه کار کردن با افراد مختلف٬ تنها نکتهای که فهمیدم این بود که منافع وقتی یکسان شود و تعهد داشته باشند میتوان کارهای جالبی انجام داد٬ این افراد در هر موقعیتی که باشند کار را به هر نحوی جلو خواهند برد.
ششمین نکته و آخرینش٬ خیلی وقتها ممکن است برای هر قسمتی یا پروژهای مسئول یا پروژهای باشد اما باز هم نظرات مدیریت به صورت کامل اجرا میشود و در این حالت دیگر نمیتوان هیچ تقصیری را گردن دیگران انداخت٬ چرا که باز هم همچنان همان روال سابق است.
“بسیاری از کارفرماها موفقیت را نتیجه کار خودشان میدانند و هر گونه مشکل و شکست را نتیجه کار کارمندان!”
عالی بود خسته نباشی.